« اقتصاد تسلیحاتی امریکا و جهان سوم »
« اقتصاد تسلیحاتی امریکا و جهان سوم »
1-امریکا در جهانی اول و پس از آن :
ایالات متحده در سومین سال وارد جنگ گردید حتی اگر قدرت و ذخایر ایالات متحده را به حساب نیاوریم باز هم به خوبی پیدا بود که ذخایر طرف متفقین خیلی بیش از طرف آلمان می باشد . ایالات متحده امریکادر اواخر جنگ وارد میدان شد و نقش قاطع و نهایی را در سرکوب کردن و شکست آلمان انجام داد ... عامل اصلی شرکت امریکا در جنگ پول بود . ... وام های امریکا به متفقین به سرعت افزایش می یافت و به ارقام حیرت انگیزی می رسید . به همان نسبت وام زیادتر می شد بانکها و سرمایه داران امریکا متفقین وام داده بودند بیش از پیش به پیروزی متفقین علاقمند می شدند . (1) از نظر اقتصادی امریکا بر تمامی جهان مسلط شده بود و می توانست با استفاده از باج و خراجی که از این ها می گرفت مُرفه زندگی می کند هم چنان که پیش از آن انگلستان چنین زندگی می کرد ...( کشورهای مقروض به امریکا ) تنها کاری که می توانستند بکنند این بود که کالاهایی بسازند و در مقابل طلب امریکا به آن کشور بفرستند . اما امریکا از این فکر خوشش نمی آمد که کالای خارجی به کشورش وارد شود به این جهت با وضع عوارض سنگین و هنگفت ، دیواری در برابر ورود کالاهای خارجی برافراشت و مانع ورود آنها به کشور گشت ... امریکا یک راه حل دیگر پیدا کرد به این معنی که مبالغ تازه و بیشتری پول به آنها قرضه می داد تا سود وامهای قبلی را به خود او بپردازند.(2)2- نتایج جنگ جهانی اول و طرح خلع سلاح ویلسون:
از نتایج مهم جنگ جهانی اول عهدنامه ی ورسای بود ( گذشته از این که عهدنامه های دیگری به تصویب رساندند ) بنابر یکی از اصول مهمه ی آن که مطابق با 14 اصل ویلسون نیز بود می بایست :« عموم دول تسلحیات خود را تقلیل دهند» بموجب عهدنامه صلح آلمان مجاز نبود که از این پس توپخانه سنگین و هواپیما و زیر دریایی بسازد ، نقشه ویلسون از برای خلع سلاح جهانی فقط شامل حال آلمان گردید . هم چنین پالمر اضافه می کند: ایالات متحده امریکا هرگز معاهده ی ورسای را تصویب ننمود. موجی از سیاست کناره گیری و انزجار از اروپا به تمام آن کشور ( امریکا ) سرایت کرد ... جامعه ملل در ژنو تأسیس شد ... اما ایالات متحده هرگز به جامعه ملل نپیوست.(3)3- امریکا در جنگ جهانی دوم:
ایالات متحده امریکا در 1941 حاضر به لشکر کشی از راه زمین و هجوم مستقیم بر « دژ» اروپا نبود . اگر چه در جنگ جهانی دوم نیز مثل جنگ اول از شروع مبارزات تا هنگام مداخله امریکا دو سال سپری گردید و اگر چه در جنگ دوم تدارکات نظامی امریکا به مراتب زودتر آغاز شده بود ، در 1942 ایالات متحده هنوز دست اندکار دشوار بسیج عمومی ، تبدیل صناعات عادی به کارخانجات مواد لازم جنگ برای خویشتن و متفقین امریکا ، مشغول وضع و تحمیل نظاماتی بر دستگاه اقتصادی خود به منظور جلوگیری از انقلابیونی گریز پا و دادن تعلیمات نظامی به ملت خود بود که اصولاً آشنایی به مسایل نظام نداشت و بالمآل بالغ بر دوازده میلیون نفر از افراد همین ملت بودند که در صفوف مختلفه نظام خدمت نمودند یعنی متجاوز از سه برابر عده ای که در جنگ اول شرکت کرده بودند .(4)4- رونق بازار امریکایی ( پس از جنگ جهانی دوم)
در برابر اروپایی که از نفس و رمق افتاده است دو آمریکا که ثروت و پیشرفت شان چشم را خیره می کند قرار گرفته اند . جنگ دوم جهانی موضع اقتصادی و مالی را که در اروپا قبل از 1939 در دو امریکا داشت نابود یا متزلزل کرده است . ایالات متحده بزرگترین بهره را برده است – معذلک شرکت در جنگ برابر ایالات متحده به قیمت 300 هزار کشته یعنی تقریباً دو برابر جنگ جهانی اول تمام شد . ایالات متحده در جهش اقتصادی قاره امریکا همه جا ابتکار را در دست دارد.(5)« برای ایالات متحده امریکا فی الواقع از برای قسمت اعظم جهان مهمترین عامل به تنهایی در سنوات بعد از جنگ ادامه قدرت تولید سیستم اقتصادی امریکا بود ، بعد از آن که اقتصاد امریکا از کساد عظیم و سالهای « رسم نو» به نحو شایانی کمر راست کرد و در اثناء جنگ دوم جهانی برای رفع حوائج نظامی فوق العاده توسعه یافت بعد از 1945 چنان به رونق خود ادامه داد که از حد نصابهای قبلی به مراتب تجاور نموده بواسطه لطماتی که بر اثر جنگ در اکثر کشورهای صناعتی دیگر روی داده بود تفوق ایالات متحده از این بابت به مراتب زیادتر از سابق گردید .(6)
5- سیاست ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم (در خاورمیانه )
از 1941 تا 1945 بنا به مقتضیات جنگ دولت تماس خود را با خاورمیانه افزایش کلی داد زیرا نتایج جنگ در این خطه فقط متوجه انگلیس نبود . قوای امریکا وارد ایران شد تا ناظر ارسال مهمات به روسیه باشد به علاوه به مصر و فلسطین نیز رفتند تا طریق استفاده و استعمال اسلحه های امریکایی را که به قوای انگلیس بیاموزند و ناوگان جنگی و تجارتی امریکا در ارسال اسلحه و مهمات جبهه های خاورمیانه نقش حیاتی بازی کردند و قوای هوایی امریکا واسطه اتصال پایگاه های شمال افریقا و هند و برمه و چین بودند و این عملیات نظامی با اقدامات زیادی تأیید و تکمیل گردید از آن جمله دولت امریکا بسیاری از کشورهای خاورمیانه را مشمول قانون وام و اجاره قرار دارد و اداره حوائج خاورمیانه را تحت سرپرستی خود گرفته و به آن کمک زیادی نمود و نسبت به تهیه نفت توجه کامل نمود و شرکت نفت ایران و انگلیس فقط برای حوائج هواپیمایی امریکا در خاور دور شروع به تهیه بنزین با اوکتان قوی نمود و ... هم چنین لیاففسکی در مورد سیاست امریکا با اعراب می گوید: کاخ سفید به ملاحظه سیاست داخلی خود توجهی به سیاست جلب اعراب نمی نمود ولی وزارت امور خارجه طوری رفتار می کرد که ضدیّت با اسراییل متهم شده بود و این تردید و تزلزل به هیچ وجه مناسب با حیثیت و اعتبار امریکا نبود وجهه ای که طی سالهای متمادی بوسیله مبلغین مذهبی و مراکز فرهنگی و تعاون عمومی تهیه شده بود بر باد می رفت و به طوریکه یکی از مطلعین گفته بود « دولت امریکا در جبل مخالفت خاورمیانه موفق شد کاری که در سی سال انگلیس کرده بود در چهار سال انجام دهد» البته این جریان خالی از اغراق نیست ولی به هرحال نقص و خطر یک سیاست بی ثبات را به خوبی نشان می دهد. ... هم چنین می افزاید : ... اکنون که دولت امریکا در اتحادیه اقیانوس اطلس شمالی منافع حیاتی دارد و لازم است در حفظ تکیه گاه های آن سعی و مجاهدت نماید باید از پیروی و قبول عقاید سخیفی که اغلب مبانی سیاست دول اروپایی است اقراز کند و نیز باید توجه داشت که عقاید دموکراسی و تجربیات شده و سیاستِ امریکا را از مزایائی که می تواند در مناطق انقلابی خارج از دنیای غرب داشته باشد محروم کرده است .(7)6- مسابقه تسلیحاتی و تولیدات نظامی و خلع سلاح
... سرایبر معتقد است : مسابقه تسلیحاتی ، هرگونه تلاشی در جهت کاستن از عدم تعادل میان شمال- جنوب را با شکست مواجه کرده است و در واقع این فرقه گرایی منشأ بحران عمومی است ... هم چنین می گوید: عصر تکاپوی امریکایی ، برتری جوئی تنها یک کشور در عرصه اقتصادی و علمی سرآمده است ، قطب های جدیدی پدیدار شده اند : جامعه ی اروپایی ، ژاپن آسیای جنوب شرقی و خلیج فارس ، دنیا اکنون چند قطبی شده است .(8)تافلر در مورد تولیدات نظامی می گوید:
تولیدات نظامی را اغلب مردم هنوز تولید انبوه تصور می کنند ، در حالی که واقعیت چنین نیست . این تولیدات ، نیز غیر انبوه شده اند وقتی می گوییم تولیده انبوه . تسلیحات: در ذهن مان تصویری از میلیونها دست اونیفورم ، کلاه ایمنی ، و تفنگ های استاندارد نقش می بندد ، در حالی که به هیچ وجه نمی توان از طریق تولید انبوه ، قسمت اعظم نیازهای یک ارتش مدرن را تأمین کرد . جنگنده های جِت را می توان ده تا پنجاه فروند در هر دور تولید کرد ، که هر کدام از آنها بر حسب هدف حوزه ای که به کار گرفته می شوند تفاوتهایی دارند .(9)
یکی از کوششهایی که در زمینه هم کاری جهانی با شکست مواجه گشت کنفرانس خلع سلاح بود ... قسمت نخست این برنامه که خلع سلاح آلمان بود بلافاصله اجرا گشت اما قسمت دوم آن که خلع سلاح عمومی بود به صورت امیدی عالی باقی ماند و هنوز هم باقی است . ( تاریخ تشکیل کنفرانس خلع سلاح 1932بود)... جنگ و تدارکات جنگی به معنی سود و استفاده برای مؤسسات اسلحه سازی می باشد ... روشن است که خلع سلاح واقعی به معنی زیان و نابودی صاحبان این صنایع می باشد و داد و ستد ایشان از بین می رود .(10)
7- غرور اسلحه در جهان و بازار اسلحه امریکا :
شرایبر می گوید : اشتهای سیری ناپذیری اسلحه جهان سوم را فرا گرفته است .در سال 1989-1978 فعلاً سهم کشورهای صادر کننده در تجارت بین المللی اسلحه به شرح زیر بوده است :
1- ایالات متحده امریکا - 12 میلیارد- 48 درصد
2- شوروی- 7 میلیارد- 9/26 درصد
3- فرانسه- 3 میلیارد - 2/11 درصد
4- ایتالیا - 2/1 میلیارد - 9/3 درصد
5- بریتانیای کبیر - 1 میلیارد - 7/3 درصد
اوج غیر عقلایی بودن عمل وقتی کاملاً محرز می گردد که می بینیم فروش اسلحه از سوی غرب به کشور های فقیر و بدهکار و گرسنه است که مختصر منابع خود را نیز در چاه ویل می ریزند . (11)
« پیشرفت نظامی گری و روند تکامل مداوم اقتصاد تسلیحاتی در جهان سوم بخشی از نظامی شدن اقصاد جهانی و یک نظم نظامی و جدید بین المللی است ... نظامی گری دولت و جامعه جهان سوم از مشتقات و ابزار اقتصاد و تراکم سرمایه در سطح ملی و در جهان سوم است... به طور وضوح ابرقدرتها در جستجوی اتحادهای نظامی و سیاسی دولتها و نهادهای جهان سوم هستند مخصوصاً در نواحی و مناطقی که از نظر سیاسی یا استراتژیکی مهم و حساس می باشد. غالباً کیفیت این اتحاد ها شکننده است زیرا به طور مکرر در حال تغییر می باشند ... بعضی از اتحادهای نظامی بین ایالات متحده و بعضی کشورهای جهان سوم بطور نسبی دارای یک سنت پایدار می باشد.(12)
8- امریکا و بودجه نظامی رژیم شاه ایران (به عنوان مثال)
«افزایش بودجه نظامی در دوران رژیم شاه (محمدرضا) سرگیجه آور بود: 241 میلیون دلار در 1964 ، 4 میلیارد دلار در 1974 ، 10 میلیارد دلار در 1977. ارتش ایران در1979+1978 انقلاب شد و دو برابر بزرگتر از ارتش بریتانیای کبیر است ».(13)سناتور فالبرایت در بازگشت از ایران به واشنگتن در 1967 چنین اظهار نظر کرده بود: من به ایران رفته ام ، کشوری دیدم غم زده و فقیر. ثروتمندان معدودی بیشتر نیستند ، ولی اکثریت می توانند انقلاب کند ، من فکر می کنم ، با فروش این اسلحه ، ما خدمت خوبی به آنان نمی کنیم... عجیب این است که این ارتش پرهیبت ... نه بدرد شاه خورد و نه به درد امریکا . اول رژیم شاه را از درون خورد و آن گاه آن را ویران ساخت.(14)
9- بمب هیدروژنی
ترومن در 31 ژانویه 1950 به جهانیان اعلام داشته بود که تصمیم دارد دستور ساختن یک بمب هسته ای را که دویست بار قویتر از بمب هیروشیما خواهد بود صارد کند ... دوسال طول کشید تا سرانجام نخستین بمب هیدورژنی آزمایش شد که هنوز هم کاملاً آماده نبود و چیزی جز یک دستگاه پیچیده ی 65 تنی به شمار نمی رفت... انفجار در سحرگاه روز اول نوامبر 1952 صورت گرفت و نیرویی که بوجود آورد معادل انفجار سه میلیون تن ماده ی تی ان تی بود که امروزه می گویند سه مگا تن . علی رغم تفاوت کیفی بی اندازه بین بمب هیدروژنی و بمب هیروشیما اختراع آن نتوانست برتری نظامی امریکا را همانند آن چه انحصار بمب اتمی در فاصله ی سالهای 1945 تا 1949 نصیبش ساخته بود ، حفظ کند و این برتری فقط تا زمانی بطول انجامید ... شورویها نخستین بمب خود را در اوت1953 یعنی چند ماه پس از مرگ استالین و قبل از آن که بمب هیدروژنی امریکا تکمیل و قابل استفاده شود ، آزمایش کردند . موازنه ی وحشت برقرار شد و سلاحهای مرگ بار یک بلوک ، بلوک دیگر را از ترس تلافی اجتناب ناپذیر طرف مقابل از دست زدن به چنین سلاحهایی بازداشت. دولت امریکا دریافت که از آن پس از امنیتی که انحصار سلاح اتمی برایش فراهم کرده بود محروم شده است و لذا ناچار باید با استفاده از خلاء نظامی موجود ، هر چه زودتر پشتیبانی « کلاسیک» فرد را ، خواه برای رویارویی با عملیات محدود از نوع کره و خواه خطر عمومی حمله ی شورویها به اروپای عربی ، به کشورهای غربی عرضه بدارد... کنگره بودجه نظامی آن کشور را 12 میلیارد دلار افزایش داد ... اما آمریکا نمی توانست به تنهایی این بار سنگین را بدوش بکشد و لذا به سرعت به منابع انسانی و مادی موجود در جهان که در اختیار کمونیستها نبود توسل جست.(15)10- اتم برای صلح :
آیزنهاور در خاطراتش ادعا می کند که ابتکار طرح « اتم برای صلح » از آن او بوده است . طرح مذبور به سرعت شکل گرفت زیرا رییس جمهوری از شنیدن خبر انفجار نخستین بمب هیدروژنی شوروی بشدت تحت تأثیر قرار گرفته و به خطر مسابقه تسلیحاتی برای بشریت پی برده ، در جستجوی وسیله ی جدیدی بود تا مسأله سلاحهای مرگ بار دسته جمعی را که به علت مخالفت روسها با هر گونه سیستم نظارت با بن بست روبرو شده بود ، از نو مطرح سازد.(16) سرانجام طرح آیزنهاور در سال 1955 منجر به تأسیس آژانس بین المللی انرژی اتمی شد – که مقر آن دروین است و شوروی هسته ای می باشند خدمات قابل تحسین انجام داده است تا اطمینان یابد که از نیروگاه های مزبور فقط در مقاصد صلح جویانه استفاده می شود . اما سهم آن در ایجاد تفاهم بین المللی ناچیز است و به هیچ وجه نتوانسته آهنگ مسابقه ی تسلیحاتی را کند سازد.(17)11- دکتر ین آیز نهاور:
« آیک » بدون توجه به دردسرهایی که سیاست پیمان بغداد برایش ایجاد کرده بود در 5 ژانویه 1957 لایحه ای را به کنگره امریکا پیشنهاد کرد که بنام دکتر ین آیزنهاور مشهور شد . او پس از انتقاد شدید از مقاصد جاه طلبانه شوروی در خاورمیانه از کنگره اجازه خواست « به همه ی کشورهایی یا بعضی از کشورهای این منطقه که مایل باشند ، کمک اقتصادی و نظامی اعطا کند مشروط بر این که کشورهای مزبور در ازاء آن اجازه ی استفاده از خاکشان را به نیروهای مسلح امریکائی بدهند.(18)کنگره امریکا علیرغم تلاشهای کرملین و هشدارهای مکررش به انگلستان ، دکنر ین آیز نهاور را در نخستین روزهای ماه مارس تصویب کرد . شورویها نمی توانستند درک کنند که چرا انگلستان اجازه می دهد امریکا این چنین به یکی از مناطق نفوذ سنتی و مهمش دست اندازی و از آن کشور خلع ید کند.(19) فونتن درباره طرح می گوید عبارت بود از 6 ماده : که تصویب آن منتهی به بی طرف شدن این بخش بحرانی جهانی می گردید شامل :
« حل مسایل مورد اختلاف از راه های مسالمت آمیز ، عدم مُداخله در امور داخلی کشورهای منطقه ، انصراف از هر تلاشی برای کشاندن این کشورها در بلوکهای نظامی ، انحلال پایگاه های خارجی و تخلیه نیروهای بیگانه ، توافق درباره عدم صدور اسلحه به کشورهای خاورمیانه و اعطای کمک بدون شرایط سیاسی و نظامی یا هر شرط دیگری که با حاکمیت این کشور ما مغایرت داشته باشد.(20)
12- پیمان منع آزمایشهای هسته ای :
کندی و فروشچف در پیامهایی که هنگام حل بحران موشکهای کوبا مبادله کردند ، هر دو تمایل خود را به از سرگرفتن مذاکرات خلع سلاح ابراز داشته بودند تا بشریت را از تجدید چنین قمار خطرناکی محفوظ نگاه دارند . با چنین روحیه ای هیأت نمایندگی آمریکا در 12 دسامبر 1962 یک طرح شش ماده ای به کنفرانس خلع سلاح تسلیم کرد که در عین حال مبادله ی اطلاعات و ایجاد سیستم نظارت و تکمیل وسایل ارتباطی در دوره بحران را پیش بینی می کرد .(21) در 19 دسامبر 1962 فروشچف پس از آن که یک بار دیگر برای تشکیل کنفرانس سران تلاش کرد و موفق نشد به کندی نوشت: « به نظر من وقت آن رسیده که یک بار برای همیشه به آزمایشهای هسته ای خاتمه بدهیم» و آمادگی خود را برای پیمودن نصف راه برای حصول توافق اعلام داشت و با سالی دوبار نظارت در مناطقی که زمین لرزه صورت می گیرد موافقت کرد.(22)کندی در دوم ژوئیه ضمن بازدید از برلین پیشنهاد کرد قراردادی درباره منع آزمایشهای هسته ای که بدون بازرسی محلی قابل تشخیص هستند منعقد شود . این پیش نهاد ، در نتیجه آخرین پیشرفتهای علمی ، فقط انفجارهای زیرزمینی کم قدرت را مستثنی ساخت... سرانجام به منع آزمایشهای هسته ای که در خارج از مرزهایشان قابل تشخیص باشد اکتفا کردند که قرار داد آن در 5 اوت 1963 در کاخ کرملین به وسیله ی وزیران امور خارجه شوروی و امریکا و انگلستان امضاء شد. ( 23)« در دهه ی 1970 امریکا و شوروی در مورد جلوگیری از جنگ هسته ای و نیز در زمینه همکاری های اقتصادی علمی و فرهنگی موافقت نامه های مهمی را امضاء کردند که منطبق بر مصالح خلقهای شوروی و امریکا و نیز در جهت حفظ صلح جهانی است ، اما دولت ایالات متحده عمدتاً همیشه نسبت به توافقهای بدست آمده و فادار نمی ماند و در نتیجه گسترش بیشتر روابط امریکا و شوروی را به مخاطره می اندازد .(24)
13- دام سلاح هسته ای و آمریکا :
سلاح هسته ای به عنوان عاملی بازدارنده ی هر گونه تشنج و حفظ و برتری رقابتهای بین المللی و دست اندازی و کشورگشایی و بسیج همه امکانات برای بازداشتن رقبا ، از اهداف و راز مدت مُبدعان این تئوری بوده است . رابرت والترز ، ملاحظات اساسی امریکا پس از جنگ جهانی دوم برای بازداشتن شوروی از حمله به اروپای غربی و ژاپن و تکیه به نیروی هسته ای را در موارد زیر خلاصه می کند:1- با سلب اختیار مردم در دیکتاتوری پرولتاریا و تمرکز تصمیم گیری ، شوروی قادر است امکانات وسیعی را برای کشورگشایی بسیج کند.
2- بهم پیوستگی اروپای شرقی و شوروی و موقعیت جغرافیایی پیمان ورشو امتیاز نظامی سهم گینی به آن داده است .
3- نیروهای ناتو بدلیل دوری از شرق و وجود اقیانوس اطلس که مجهّز به زیردریاییهای شوروی است و کُندی تدارکات نظامی برای سدکردن حمله ی ارتشهای پیمان ورشو کافی نخواهند بود .
4- قدرت نامحدود نیروی زمینی سهم گین شوروی و اروپای شرقی است.(25)
14-کمکهای نظامی و اقتصادی امریکا به جهان سوم :
کمک نظامی و اقتصادی دست بدست هم داده و غالباً کمک نظامی زیر پوشش کمکهای اقتصادی پنهان می شود بخش اعظمی از کمک اقتصادی امریکا به جهان سوم به چند کشور معدود داده می شود که دارای منافع استراتژیکی سیاسی و نظامی است از جمله : اندونزی ، اسراییل ، کره جنوبی و تایوان . در دهه ی 1950 در ایالات متحده کمکهای نظامی بیشتر از فروش تجهیزات نظامی بود ، .لی در دهه 1960 این دو مقدار با هم برابر و در دهه ی 1970 کمکهای نظامی جای خود را به طور روز افزونی به فروش سلاحهای نظامی از طریق بازرگانی داد . سلاحهای امریکا به خارج ، از چند میلیارد دلار در سال 1970 به 10 میلیارد دلار در 1975 افزایش یافت.(26) در اوایل کشورهای جهان سوم غالباً سلاحهای منسوخ شده یا دست دوم قدرتهای بزرگ را می خریدند هر چند امروز کشورهای جهان سوم مدرن ترین سلاحها را از نظر تکنولوژی می خرند که بسیار پیچیده و گرانبهاست . ایران در خرید جنگنده « 14م» امریکایی پیشقدم بود که آن قدر پیچیده بود که حتی نیروهای دریایی ایالات متحده در نگهداری و استفاده از آن دچار اشکال شده بود ، سیاست شاه خرید سلاحهای فردا بود نه امروز . در نتیجه پس از افزایش بهای نفت ، ایران به تنهایی به ایالات متحده بار دیگر 9/0 میلیارد دلار سفارش داد. (27) « در خاورمیانه هزینه های نظانی تا سال 1973 حدود 11% ( درصد) درآمد ناخالص ملی بود . تا این اواخر این رقم در اسراییل 32درصد ، در مصر 23 درصد ، و عربستان سعودی 14 تا 15 درصد و نیز در سوریه و عراق و اردن بوده است . در سال 1974 در ایران نیز 9 درصد بوده است . پس از 1973 هزینه های نظامی جهان سوم به طور مطلق و نسبی به صورت عمودی بالا رفته است که عوامل آن عبارتند از:یک عامل مهم ناشی از بحرانهایی بوده است که دولتهای نظامی برای رسیدن به قدرت ایجاد کرده اند که مخصوصاً مایل به گسترش نیروهای نظامی بوده اند . عامل دیگر کوشش دولتهای غیر نظامی برای خرید اسلحه جهت راضی کردن کسانی بوده است که مایل به کودتا بوده اند که با این کوشش سعی کرده اند از آن جلوگیری و ممانعت به عمل آورند . عامل سوم: در اثر افزایش هزینه های نظامی مسابقه تسلیحاتی است که تشنج بین المللی و جاه طلبی های سیاسی داخلی و ملی علت اساسی آن بوده است.(28)
15- تربیت نظامی نیروهای جهان سوم ( امریکا)
از زمان جنگ جهانی دوم چند کشور غربی بیش از نیم میلیون نفر نظامی در جهان سوم تربیت کرده اند . ایالات متحده به تنهایی 400 هزار نفر تعلیم داده است که 80 درصد آنها در ایالات متحده یا در منطقه کانالِ پاناما آموزش دیده اند . ایالات متحده علاوه بر آموزش افراد و تأمین لوازم و تجهیزات نظامی و پلیسی و هم چنین برنامه های پلیسی و نظامی جهان سوم دارای هدفهای سیاسی و ایدئولوژیکی بوده و هم اکنون نیز ادامه دارد. (29)16-دلایل نگرانی غرب از کشورهای جهان سوم
رابرت والترز نگرانی غرب را از جهان سوم بدلایل زیر می داند :1- جهان سوم به میدان اصلی رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده است .
2- علت دیگری که غرب می بایستی به جهان سوم توجه کند این است عدم تقسیم متعادل قدرت ، مشکلِ حفظ توازن قوا را دشوارتر می سازد. این تنها قدرت نظامی نیست که به حساب می آید.(30)
پی نوشت:
1- نگاهی به تاریخ جهان – نهرو- ص1213-1211 ج سوم
2- نگاهی به تاریخ جهان – ج سوم- صفحات 24و1323
3- تاریخ جهان نو – پالمر- صفحات 382و 376 و 372
4- تاریخ جهان نو- ص575
5- بحرانهای قرن بیستم – ص474-471
6- تاریخ جهان نو- ص602
7- تاریخ خاورمیانه – لیاخفسکی – از صفحات 533 تا 539
8- تکاپوی جهانی – ص435
9- موج سوم – چاپ سوم- ص252
10- نگاهی به تاریخ جهان ج سوم ص1758 و 1757
11- تکاپوی جهانی – ص219و 218
12- اقتصاد تسلیحاتی و جنگ در جهان سوم – آندره گوفرانگ صفحات 10 و 9 (چاپ جیبی)
13- تکاپوی جهانی – ص222
14- تکاپوی جهانی صفحات 234، 225
15- تاریخ جنگ سرد – ج2 – صفحات 35-33
16- تاریخ جنگ سرد – صفحات 89
17- تاریخ جنگ سرد- ج2 – ص90
18- تاریخ جنگ سرد- ج2 – ص306
19- مأخذ قبلی ص307
20- مأخذ قبلی ص308
21- مأخذ قبلی ص570
22- جنگ سرد ج2- ص571
23- جنگ سرد ج2 – ص574و 573
24- جغرافیای اقتصادی جهان – ماکساکوفسکی ص205
25- دام سلاح هسته ای و راهی برای گریز از آن ( مقدمه)
26- اقتصاد تسلیحاتی و جنگ در جهان سوم ص15-14
27- اقتصاد تسلیحاتی و جنگ در جهان سوم ص16
28- اقتصاد تسلیحاتی و جنگ در جهان سوم – ص18-14
29- اقتصاد تسلیحاتی و جنگ در جهان سوم ص11-10
30- دام سلاح هسته ای – ص224-223
فهرست منابع و مآخذ :
1- اقتصاد تسلیحاتی و جنگ در جهان سوم – آندره گوفرانک – ترجمه محمود ریاضی – انتشارات چاپ پخش (جیبی)
2- تکاپوی جهانی – ژان ژاک سروان شرایبر- ترجمه عبدالحسین نیک گهر – نشر نو – چاپ ششم 1365
3- تاریخ جنگ سرد – ج2- آندره فونتن – ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی – تهران- نشرنو 1366- چاپ اول
4- بحرانهای قرن بیستم – 2جلد- پروفسور پیررونوون- ترجمه احمد میرفندرسکی – انتشارات دانشگاهی ملی سابق
5- موج سوم- آلوین تافلر – ترجمه شهیندخت خوارزمی – چاپ سوم- تهران 1366- نشر نو
6- دام سلاح هسته ای و راهی برای گریز از آن- رابرت والترز- ترجمه سرهنگ محمد رضا فتاحی – چاپ دفتر – مطالعات سیاسی و بین المللی
7- تاریخ جهان نو – پالمر- ترجمه ابوالقاسم طاهری ج2
8- نگاهی به تاریخ جهان – نهرو- ترجمه محمود تفضلی ج2و3- تهران 1361- امیرکبیر
9- تاریخ خاورمیانه – لیاخونسکی – ترجمه جزایری
10- جغرافیای اقتصادی جهان – ماکساکوفسکی – ترجمه صادق پویا زند و رضا رضایی ساروی – تهران 1361 چاپ اول- نشر نو .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}